در فصل چهارم کتاب آمده است: برنامهريزی پابرجاهم به عنوان يک ابزار سناريونويسی وهم به عنوان يک رويكرد در سناريونگاری مطرح میشود، از اينرو اين بخش به عنوان يک بخش مستقل آورده شده است. اكثر مديران، فرماندهان، مهندسان، و برنامهريزان با چارچوب كلی تصميمگيری به خوبی آشنا هستند. همانطور كه در شكل 4-1 ملاحظه ميشود نخست مجموعهای متناهی از سياستها، راهكارها، يا گزينههايی تهيه میشود (سـتون L ها). البته چنين رويكردی يعنی شناسايی گزينهها پيش از تبيين ارزشها در "تفكر ارزشي" كاملا نقد شده و كاستیهـای آن از لحاظ سركوب خلاقيت و عدم شناسايی فرصتهای تصميم برجسته میشوند. از طرف ديگر تلاش میشود كه از طريق كاربرد روشها و تكنيکهای مختلف آيندهپژوهی يک مجموعه متناهی از"وضعيتهای آينده" به دست آيد (سطر X ها). سپس مقادير درايههای اين ماتريس بر اساس يک "نظام ارزشی" تعيـين میشوند. يعنی مشخص میشود كه اگر يک سياست، راهكار، يا گزينه خاص انتخاب شود و يک آينده خاص اتفـاق بيافتد درجه مطلوبيت يا ارزش از صددرصد چقدر خواهد بود. به عنوان مثال اگر فقط بحث پول مطرح باشد، ميزان خالص سود يا ضرر در نظر اكثريت ميزان مطلوبيت يا ارزش را به خوبی نشان میدهد. اما از آنجا كه فرد به جای "يک آينده محتمل" با طيفی از "آيندههای باوركردنی" مواجه میشود "عدم قطعيت" بر مساله سايه میاندازد. اگر بتوان برای تک تک آيندهها يک احتمال منطقی و معقول برآورد كرد، آنگاه انتخاب از بين مجموعه سياستها يا راهكارها سر راست میشود. در هر سطر مطلوبيت يا ارزش هر وضعيت آينده در احتمالش ضرب شده و مجموع حساب میشود. آنچه كه به دست میآيد. مطلوبيت يا ارزش مورد انتظار هر سياست يا راهكار است. تصميم گيرنده كافی است كه از بين آنهـا بيـشترين را انتخاب كرده و از انتخاب منطقی خود راضی بوده و از آن دفاع كند. برای مطالعه بیشتر لطفا به فایل کتاب مراجعه کنید.